کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    برکی نگرم؟ چون بتو دیدن نگذارند
    وزکی شنوم، کز تو شنیدن نگذارند
    ای وای بر آن مرغ گرفتار که در دام
    پایش بگشایند و پریدن نگذارند
    افسوس که از شربت وصل تو رقیبان
    نوشند و باین خسته چشیدن نگذارند
    آن لاله که بوی جگر سوخته اش نیست
    از تربت ما کاش دمیدن نگذارند
    تا کی بره وصل تو بی فایده کوشم
    ما را چو باین کام رسیدن نگذارند
    این با که توان گفت که ما را دل غمگین
    خون گشته و از دیده چکیدن نگذارند
    چون خاک شوم از ستم هجر تو ترسم
    پای تو باین خاک رسیدن نگذارند
    آنان که مرا عاشق روی تو نخوانند
    آن به که مرا روی تو دیدن نگذارند
    این رسم قدیمست که در صیدگه عشق
    بر خاک فتد صید و تپیدن نگذارند
    کافیست مرا بوئی از آن سنبل مشکین
    گیرم گلی از باغ تو چیدن نگذارند
    جوئی چه طبیب از خم آن زلف رهائی؟
    خوش باش کزین دام رهیدن نگذارند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha