به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانیغزل هاشمارهٔ ۴۰: ما وشکن دامی و فریاد و دگر هیچ

1500عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ما وشکن دامی و فریاد و دگر هیچ
فریاد زبی رحمی صیاد و دگر هیچ
صیاد جفا پیشه اسیران قفس را
ایکاش دهد رخصت فریاد و دگر هیچ
در خلوت دل پرده نشین نیست بجز تو
آسوده در ین پرده پریزاد و دگر هیچ
از خاطر مجنون مطلب جز غم لیلی
شیرین بود اندیشه فرهاد و دگر هیچ
غم ماند و دل از جلوه حسن تو ز جا رفت
این سیل برد خانه ز بنیاد و دگر هیچ
ای آنکه ز خونین جگرانت خبری نیست
تا کی کنی از بلهوسان یاد و دگر هیچ
زان گه که طبیب انجمن افروز نشاطست
مائین و همین خاطر ناشاد و دگر هیچ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۹: زدی بتیغم و از جبهه تو چین برخاست 2شمارهٔ ۴۰: ما وشکن دامی و فریاد و دگر هیچ 3شمارهٔ ۴۱: بگلشنی که زرویت نقاب می افتد 4شمارهٔ ۴۲: از کین گر آن بیدادگر بر سینه ام خن ...5شمارهٔ ۴۳: برکی نگرم؟ چون بتو دیدن نگذارند 6شمارهٔ ۴۴: صیاد را نگر که چه بیداد می کند 7شمارهٔ ۴۵ - نوایی: غمش در نهانخانهٔ دل نشیند 8شمارهٔ ۴۶: از تو چون هر نفسم بر فلک افغان نرس ...9شمارهٔ ۴۷: عاشقان را نگر از خاره تنی ساخته ان ...10شمارهٔ ۴۸: گله ام از تو مپندار که از دل برود 11شمارهٔ ۴۹: روزی که دور از برم آن خوشخرام شد 12شمارهٔ ۵۰: بمن از ناز نگاهش نگرید 13شمارهٔ ۵۱: آنان که برخسار تو چون من نگرانند 14شمارهٔ ۵۲: دو هفته شد که زمن یار سرگران دارد 15شمارهٔ ۵۳: از خشم و کین نگاه تو کارم بجان رسد 16شمارهٔ ۵۴: مرا بتیست که دلها ازین ستم شکند 17شمارهٔ ۵۵: خط بر رخ یار خوش نباشد 18شمارهٔ ۵۶: دل سوخت از شتاب و بدلبر نمی رسد 19شمارهٔ ۵۷: دارم نظری با گل کو روی ترا ماند 20شمارهٔ ۵۸: از دیده ام فکندی وهنگام آن نبود 21شمارهٔ ۵۹: آن صبح امیدی که بدوران تو یابند 22شمارهٔ ۶۰: ساختی خوارم، بعاشق گلعذاران این کن ...23شمارهٔ ۶۱: مرا در سینه دل چون نافه تا پر خون ...24شمارهٔ ۶۲: کجا کسی غم شبهای تار من دارد 25شمارهٔ ۶۳: جدا از روی تو چشمم چو خونفشان گردد 26شمارهٔ ۶۴: هر که از خون جگر چون لاله ساغر می ...27شمارهٔ ۶۵: ترسم که چو جانم زتن زار برآید 28شمارهٔ ۶۶: گریه نتوانست غم را از دل بیتاب برد 29شمارهٔ ۶۷: گفتی که با دلت غم هجران چه می کند 30شمارهٔ ۶۸: گو روزگار هرچه تواند بما کند 31شمارهٔ ۶۹: ترک چشمش که قصد جان دارد 32شمارهٔ ۷۰: مائیم و فراق دیده ای چند 33شمارهٔ ۷۱: گرنه گل ناله ای از مرغ چمن گوش کند 34شمارهٔ ۷۲: تا قیامت دمد از خاک من خون آلود 35شمارهٔ ۷۳: آنان که در طلب به پی دل نمی رسند 36شمارهٔ ۷۴: من آن صیدم که از ضعفم نفس بیرون نم ...37شمارهٔ ۷۵: فریاد من بچرخ نه هر دم نمی رسد 38شمارهٔ ۷۶: نه همین ز آتش عشقت دل ما می سوزد 39شمارهٔ ۷۷: مرغی که بکوی تو ز پرواز نشیند 40شمارهٔ ۷۸: در آن گلشن که گلچین در بروی باغبان ...41شمارهٔ ۷۹: از آن آهم ز دل مشکل برآید 42شمارهٔ ۸۰: کدام شب که فغانم بآسمان نرسد 43شمارهٔ ۸۱: زبامی چو بینم که ماهی برآید 44شمارهٔ ۸۲: مرا کام دل گر زیاری برآید 45شمارهٔ ۸۳: می رود از خویش دل چون دیده حیران م ...46شمارهٔ ۸۴: تا بدلجوئی من لعل تو خندان نشود 47شمارهٔ ۸۵: هرگز بیاد ما زر و گوهر نمی رسد 48شمارهٔ ۸۶: گفتی از جور فراقت چه بمن می گذرد 49شمارهٔ ۸۷: قسمتم کاش بآنکوی کشد دیگر بار 50شمارهٔ ۸۸: بدل دارم غم عشقی نهان از محرمان خو ...51شمارهٔ ۸۹: قسمتم گرمی بازار نگردد هرگز 52شمارهٔ ۹۰: ز پا فتادم و رویم بمنزلست هنوز 53شمارهٔ ۹۱: دل عاشق نمی گردد براحت مهربان هرگز 54شمارهٔ ۹۲: صید دلم که باشد ازو خون روان هنوز 55شمارهٔ ۹۳: هر چند بر آن عارض گلگون نگرد کس 56شمارهٔ ۹۴: چون ناله زجور تو ستمگر نکند کس؟57شمارهٔ ۹۵: تیغ از میان بقصد من ناتوان مکش 58شمارهٔ ۹۶: چه دامست این که هر مرغی که می گردد ...59شمارهٔ ۹۷: بمن آن بیوفا یارب که بادا خاطر شاد ...60شمارهٔ ۹۸: سر منزل سلمی که منم دل نگرانش 61شمارهٔ ۹۹: زد مرا زخمی و از پیش نظر بگذشت حیف 62شمارهٔ ۱۰۰: نگشاید دلم از وصل بهجران نزدیک 63شمارهٔ ۱۰۱: سوی تو عجب نیست اگر میکشدم دل 64شمارهٔ ۱۰۲: چه خواهد شد اگر سلطان دهد گوشی بف ...65شمارهٔ ۱۰۳: در دل اگر باشدم غیر وصال توکام 66شمارهٔ ۱۰۴: مپسند از درت ای دوست غمین برخیزم 67شمارهٔ ۱۰۵: از سر زلف نگاری دو سه تاری دارم 68شمارهٔ ۱۰۶: صبح محشر که من از خواب گران برخیز ...69شمارهٔ ۱۰۷: چون شکوه از جفای تو بنیاد می کنم 70شمارهٔ ۱۰۸: رحمی، رحمی که از کنارم 71شمارهٔ ۱۰۹: ما غمزدگان چون زدل آهنگ برآریم 72شمارهٔ ۱۱۰: زهجرانت سخن هر شب که با دل در میا ...73شمارهٔ ۱۱۱: بی تو خود را بسکه از تاب و توان ا ...74شمارهٔ ۱۱۲: بصد بلا زغمت گرچه مبتلا شده ام 75شمارهٔ ۱۱۳: شب شد که شکوه ها ز دل تنگ برکنیم 76شمارهٔ ۱۱۴: گذارد کی مرا سودای عشق از جوش بنش ...77شمارهٔ ۱۱۵: بهتر آنست که پا از سر بازار کشم 78شمارهٔ ۱۱۶: جز این که در فراق تو خاکی بسر کنم 79شمارهٔ ۱۱۷: خوش آن خلوت که چون آئی بروی غیر د ...80شمارهٔ ۱۱۸: چه خونها در دل ایام کردیم 81شمارهٔ ۱۱۹: آنکه پیوسته به رویت نگرانست، منم 82شمارهٔ ۱۲۰: نمودی گاه زلف عنبرین گه خال مشگین ...83شمارهٔ ۱۲۱: حکایتها که بعد از من تو خواهی گفت ...84شمارهٔ ۱۲۲: نیست مهر تو متاعی که بجان بفروشم 85شمارهٔ ۱۲۳: خاک درت بمژگان خوش آنکه رفته باشم 86شمارهٔ ۱۲۴: باین خوشم که زدردت بدیده خواب ندا ...87شمارهٔ ۱۲۵: بسکه دیدم سست عهدی از تو دل برداش ...88شمارهٔ ۱۲۶: غافل مشو از حال من بی سروسامان 89شمارهٔ ۱۲۷: نهانی رازهای دوستداران 90شمارهٔ ۱۲۸: نگارینا دل پر درد من بین 91شمارهٔ ۱۲۹: هر کرا یاری برای خویشتن 92شمارهٔ ۱۳۰: دل می برد دل ای هوشمندان 93شمارهٔ ۱۳۱: زبیدادت ننالد چون دل من؟94شمارهٔ ۱۳۲: از سر کوی تو دردا که من دلنگران 95شمارهٔ ۱۳۳: خفتن نتوان درین گلستان 96شمارهٔ ۱۳۴: چه خوشست از تو گاهی مژه نیم باز ک ...97شمارهٔ ۱۳۵: جانا در انتظار تو شد روزگار من 98شمارهٔ ۱۳۶: اگر از حال ما پرسی بپرس از طره جا ...99شمارهٔ ۱۳۷: از برت کی من باین الفت جدا خواهم ...100شمارهٔ ۱۳۸: بر من نیندازد نظر بی اعتباری را ب ...101شمارهٔ ۱۳۹: شب چو بمیرم بسر کوی تو 102شمارهٔ ۱۴۰: دارم به چمن چه کار، بی تو 103شمارهٔ ۱۴۱: یاد آر ای که فارغ، در محملی نشسته 104شمارهٔ ۱۴۲: از نفس گرم من عالمی افروخته 105شمارهٔ ۱۴۳: آرد شبیخون چون هجرت ای ماه 106شمارهٔ ۱۴۴: شدیم پیرو بدل داغ آن جوان مانده 107شمارهٔ ۱۴۵: ای که بر خاک شهیدان گذر انداخته ا ...108شمارهٔ ۱۴۶: از ما نهفته با دگران یار بوده ای 109شمارهٔ ۱۴۷: از ما درین گلستان جویند گر نشانی 110شمارهٔ ۱۴۸: از باده عشرت تو و رخسار چو ماهی 111شمارهٔ ۱۴۹: از می لعل بکف تا دو سه جامی داری 112شمارهٔ ۱۵۰: بصید جسته از دامی چه خوش میگفت صی ...113شمارهٔ ۱۵۱: بساقی گفت در میخانه مستی 114شمارهٔ ۱۵۲: ببخشا ای که میر کاروانی 115شمارهٔ ۱۵۳: تو که ای امیر داری ز سراغ من فراغ ...116شمارهٔ ۱۵۴: چو باشد مایل بیداد شاهی 117شمارهٔ ۱۵۵: چنین که باغم گرفته ام خو مخوان بب ...118شمارهٔ ۱۵۶: حیف از تو که ارباب سخن را نشناسی 119شمارهٔ ۱۵۷: دلی دارم که دارد اضطرابی 120شمارهٔ ۱۵۸: رفتند همرهان و تو در فکر منزلی 121شمارهٔ ۱۵۹: زصید من چه شود گر عنان بگردانی 122شمارهٔ ۱۶۰: زنکوئی آنچه باید همه را تمام داری 123شمارهٔ ۱۶۱: کردیم شبی روز غریبانه بدامی 124شمارهٔ ۱۶۲: مشکل که دهد دست مرا با تو وصالی 125شمارهٔ ۱۶۳: مسلمانان مرا حال تباهی 126شمارهٔ ۱۶۴: یاد آرای ستمگر از حال خاکساری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ