طبیب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۰: ما وشکن دامی و فریاد و دگر هیچ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما وشکن دامی و فریاد و دگر هیچ فریاد زبی رحمی صیاد و دگر هیچ صیاد جفا پیشه اسیران قفس را ایکاش دهد رخصت فریاد و دگر هیچ در خلوت دل پرده نشین نیست بجز تو آسوده در ین پرده پریزاد و دگر هیچ از خاطر مجنون مطلب جز غم لیلی شیرین بود اندیشه فرهاد و دگر هیچ غم ماند و دل از جلوه حسن تو ز جا رفت این سیل برد خانه ز بنیاد و دگر هیچ ای آنکه ز خونین جگرانت خبری نیست تا کی کنی از بلهوسان یاد و دگر هیچ زان گه که طبیب انجمن افروز نشاطست مائین و همین خاطر ناشاد و دگر هیچ طبیب اصفهانی