طبیب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱: مسکینی و غریبی از حد گذشت ما را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مسکینی و غریبی از حد گذشت ما را بر ما اگر ببخشی وقتست وقت یارا چون ریختی بخواری خون مرا بزاری برتر بتم گذاری کافیست خون بها را شه خفته و بدرگاه خلقی زداد خواهان غفلت ز دادخواهی خود چیست پادشا را چون رحمت تو گردد افزون ز عذر خواهی هر چند بیگناهم عذر آورم خطا را محمل نشین ناقه، ای ساربان بگو کیست کز ناله میچکد خون در کاروان درا را از درد خود گشایم کی لب بر مسیحا هم درد تو فرستی هم تو دهی دوا را هر چند ما خموشیم ای چرخ بی مروت حدی بود ستم را اندازه ای جفا را بیگانه ز آشنایان گر گشته ام عجب نیست بسیار آزمودم یاران آشنا را ما و طبیب تا چند مخمور در خرابات اعطوالنا حیو یا ایهاالسکارا طبیب اصفهانی