دلی دارم که در وی غم نگنجد
چه جای غم؟ که شادی هم نگنجد
میان ما و یار همدم ما
اگر همدم نباشد دم نگنجد
دلی کو فارغ است از سور و ماتم
در او هم سور و هم ماتم نگنجد
جز انگشتی که عالم خاتم اوست
دگر چیزی در این خاتم نگنجد
زبان درکش نسیمی خود ز گفتار
مگو چیزی که در عالم نگنجد