ای سر زلف شکن بر شکن و چین بر چین
بستد از ملکت روم وز حبش لشکر چین
چین به چین نافه چین کرده به چین گل برچین
نرگسش خفته و از یاسمینش گل برچین
ز گل دسته ببسته صنمم سنبل تر
ز هرش رشته فرو هشته دوصد نافه (چین)
حلقه در حلقه گره در گره و بند به بند
پیچ در پیچ و زره بر زره و چین برچین
گفتمش تا شکری چینم و شفتالوی چند
ابرویش گفت بچین غمزه او گفت مچین
ترک من گفت به خون تو خطی آوردم
وای بزم حالمزه بوسوز اگر الوسه حسین
من در این چین و مچین گشته اسیرم چه کنم
رخ و زلف بت من در همه چین است و مچین
در ختا و ختن خسرو خوبان جهان
همچو ترکی نبود در همه چین و ماچین
ای نسیمی! چو تمنای وصالش کردی
خار باغش شو و از باغ لطافت گل چین