کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زلفت شب است ای سیمتن! رویت مه تابان در او
    خط تو پرگاری که هست اندیشه سرگردان در او
    بی شمع رویت کی برد جان ره به نور معرفت
    ای زلف شب! پیرامنت کفری که هست ایمان در او
    روزی که باشم در لحد ای جان! چو بر من بگذری
    هر ذره از خاکم بود مهرت به جای جان در او
    با آن که بی جرم و خطا خواهی به دستان کشتنم
    بادا حلالت خون من گر می نهی دستان در او
    جانا! چه می پرسی ز من حال دل سودازده
    از تیر مژگانت ببین بنشسته صد پیکان در او
    چون چشم ترکت ای پری! مردم نشین شد از چه رو
    هر لحظه راهی می زند جادوی هندستان در او
    از چشم گوهربار من اندر کنار من نگر
    بحری که چندان در بود پاکیزه و غلطان در او
    باغی است ای دلبر! دلم، کز قامت و رخسار تو
    پیوسته می بینم بسی سرو گل خندان در او
    بی جانگدازی کی بود شب ها چو شمع از سوز دل
    جایی که آتش در زند عشق رخ جانان در او
    دانم که در سنگین دلت دم درنمی گیرد، ولی
    آه ار کند روزی اثر آه گرفتاران در او
    دارد نسیمی در جهان از هستی کون و مکان
    جانی که هست از دلبران صد درد بی درمان در او

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha