کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شب قدر بی قراران سر زلف یار باشد
    مه عید نیکبختان رخ آن نگار باشد
    ز غم نگار از آنرو شب و روز بی قرارم
    که غمش نمی گذارد که مرا قرار باشد
    من مست رند از آنم ز غم خمار فارغ
    که نخورده ام من آن می که در او خمار باشد
    به کمند زلف او دل به مراد خود ندادم
    به بلا شدن مقید نه به اختیار باشد
    هله بس کن ای مخالف که به طعنه ترک عشقش
    نکند کسی که او را غم عشق کار باشد
    ز رقیب دارم افغان نه ز جور دلبر آری
    دل زار عاشق گل المش ز خار باشد
    مکن آه و زاری ای دل که ز روی بی نیازی
    گل از آن چه باک دارد که هزار زار باشد
    به نوازشی دلم را به کرم چو وعده دادی
    مگذار بیش از اینش که در انتظار باشد
    سر ما ز سر عشقش سردار دارد آری
    سر محرم اناالحق سر پای دار باشد
    صنما به رغم دشمن نظری به دوستان کن
    که نوازش محبان نه گنه نه عار باشد
    به جز از هوای کویت نکند هوس نسیمی
    ز محبت تو روزی که تنش غبار باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha