کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زلف یارم را نه تنها دلبری کار است و بس
    یا به هر مویی هزاران جان گرفتار است و بس
    قند می ماند به شیرینی، دهان تنگ یار
    تا نپنداری که یاقوت شکربار است و بس
    گفتم از سودای زلفش برحذر باشم ولی
    رهزن مردم نه آن دل دزد عیار است و بس
    می کشم خواری ز دشمن وز رقیبان سرزنش
    بر من عاشق نه تنها جور آن یار است و بس
    صوفی خلوت نشین بت نیز دارد در بغل
    زیر دلق او نه تنها بسته زنار است و بس
    بارها بردم ز جورش بارها بر دوش دل
    بر دل من بار جور او نه این بار است و بس
    هر سری پابند سودایی است در بازار حشر
    در حقیقت گرچه یک سودا و بازار است و بس
    هرکه را از جان و دل با روی خوبان میل نیست
    صورتی دارد ولیکن نقش دیوار است و بس
    گربه حکم شرع گویای اناالحق کشتنی است
    بر سر میدان چرا منصور بر دار است و بس
    (دست رنگین عرضه کن تا خلق را گردد عیان
    کز تو عاشق را نه تنها بر دل آزار است و بس)
    چون نسیمی زنده از فضل خدا شد جاودان
    همچو منصور فارغ از گفتار اغیار است و بس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha