کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ناوک غمزه هر دمم می زند از کمین کمان
    زین دو بلا کجا روم کشت مرا همین همان
    گفتمش از چه می کشد غمزه خونیت مرا
    گفت که دردش این بود عادت او بدین بدان
    عاشق خویش می کشد از ستم و جفای، او
    در صفتی که روز و شب کرده بدو قرین قران
    جور و جفای او بجز عاشق او نمی کشد
    گویی از این جهت کمر پوشیده در زمین زمان
    از غم او جفا کشد عاشق مبتلای او
    ورنه چه غم گرش رسد هر بد و نیک از این و آن
    بهره بهر بهر او مردم چشم مردم است
    مردمی میکن و تو هم در نظرش نشین نشان
    درد و غمش نسیمیا! چون به تو برفشانده است
    غم مخور و قبول کن به صفا بچین به جان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha