عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۵: ناوک غمزه هر دمم می زند از کمین کمان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ناوک غمزه هر دمم می زند از کمین کمان زین دو بلا کجا روم کشت مرا همین همان گفتمش از چه می کشد غمزه خونیت مرا گفت که دردش این بود عادت او بدین بدان عاشق خویش می کشد از ستم و جفای، او در صفتی که روز و شب کرده بدو قرین قران جور و جفای او بجز عاشق او نمی کشد گویی از این جهت کمر پوشیده در زمین زمان از غم او جفا کشد عاشق مبتلای او ورنه چه غم گرش رسد هر بد و نیک از این و آن بهره بهر بهر او مردم چشم مردم است مردمی میکن و تو هم در نظرش نشین نشان درد و غمش نسیمیا! چون به تو برفشانده است غم مخور و قبول کن به صفا بچین به جان عمادالدین نسیمی