کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    حق بین نظری باید تا روی مرا بیند
    چشمی که بود خودبین، کی روی خدا بیند
    دل آینه او شد کو تشنه دیداری
    تا همچو کلیم الله بر طور لقا بیند
    از مشرق دیدارش آن را که بود دیده
    انوار تجلی را پیوسته چو ما بیند
    آنرا که چو ما سینه صافی شد از آلایش
    در جام دل از مهرش چون صبح صفا بیند
    وصف رخ چون ماهت «الله جمیل » آمد
    هر مرده در این معنی این نکته کجا بیند
    شرح ید بیضا را موسی صفتی باید
    کو حیه تسعی را در دست عصا بیند
    چون سنبل پرچینش با برگ گل و نسرین
    محرم نتواند شد چشمی که خطا بیند
    چون جور پریرویان مهر است و وفاداری
    خرم دل آن عاشق کز یار جفا بیند
    جان در طلب وصلش خواهد که کند فریاد
    بو کز لب او هردم صدگونه شفا بیند
    هست از کرم درمان، محروم ابودردا
    کو درد دل خود را غیر از تو دوا بیند
    ای چشم نسیمی را از روی تو بینایی
    او را که تو منظوری غیر از تو که را بیند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha