عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۹: حق بین نظری باید تا روی مرا بیند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حق بین نظری باید تا روی مرا بیند چشمی که بود خودبین، کی روی خدا بیند دل آینه او شد کو تشنه دیداری تا همچو کلیم الله بر طور لقا بیند از مشرق دیدارش آن را که بود دیده انوار تجلی را پیوسته چو ما بیند آنرا که چو ما سینه صافی شد از آلایش در جام دل از مهرش چون صبح صفا بیند وصف رخ چون ماهت «الله جمیل » آمد هر مرده در این معنی این نکته کجا بیند شرح ید بیضا را موسی صفتی باید کو حیه تسعی را در دست عصا بیند چون سنبل پرچینش با برگ گل و نسرین محرم نتواند شد چشمی که خطا بیند چون جور پریرویان مهر است و وفاداری خرم دل آن عاشق کز یار جفا بیند جان در طلب وصلش خواهد که کند فریاد بو کز لب او هردم صدگونه شفا بیند هست از کرم درمان، محروم ابودردا کو درد دل خود را غیر از تو دوا بیند ای چشم نسیمی را از روی تو بینایی او را که تو منظوری غیر از تو که را بیند عمادالدین نسیمی