کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اگر گویم که مهر و مه، ز رخسارت حیا باشد
    وگر گویم که انسانی، مرا شرم از خدا باشد
    ملک را نیست آن صورت که نسبت کرده ام با او
    کمال حسن و زیبایی بدینسان هم تو را باشد
    ز چین و جعد گیسویت مرنج ار دم زند نافه
    چه آید از سیه رویی که در اصلش خطا باشد
    وصالت نیست آن گنجی که بر بیگانه بگشایند
    که آن را حاصل است این در که با بحر آشنا باشد
    نشان پرسیدم از دلبر، دل گم گشته را گفتا
    بجز در بند گیسویم دل عاشق کجا باشد
    تن خاکی چو گل گردد نیابی ذره ای در وی
    که بی سودای آن جعد و سر زلف دو تا باشد
    بیا با ما بشوی ای جان به آب دیده دست از دل
    که دل تا زلف او بیند کجا در بند ما باشد
    نباشد عهد خوبان را وفا، گویند و می گویم
    که خوب آن را توان گفتن که عهدش بی وفا باشد
    حریف ما شو ای صوفی که ذکر حلقه رندان
    به است از طاعت و زهدی که با روی و ریا باشد
    بیا ای ماه سیمین بر به خونم پنجه رنگین کن
    کز اقبالت گر این حاجت روا گردد روا باشد
    نسیمی با تو شد یکرو قفا زد هر دو عالم را
    کسی کو رو به حق دارد دو کونش در قفا باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha