کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آگه نه‌ای که بر دلم از غم چه درد خاست

    محنت دواسبه آمد و از سینه گرد خاست

    بر سینه داغ واقعه نقش‌الحجر بماند

    وز دل برای نقش حجر لاجورد خاست

    جان شد سیاه چون دل شمع از تف جگر

    پس همچو شمع از مژه خوناب زرد خاست

    هم سنگ خویش گریهٔ خون راندم از فراق

    تا سنگ را ز گریهٔ من دل به درد خاست

    در کار عشق دیده مرا پایمرد بود

    هر دردسر که دیدم ازین پایمرد خاست

    دل یاد کرد یار فراموش کی کند

    در خون نشستن من ازین یاکرد خاست

    دل تشنهٔ مرادم و سیر آمده ز عمر

    دل بین کز آتش جگرش آبخورد خاست

    دردا که بخت من چو زمین کند پای گشت

    این کناپائی از فلک تیزگرد خاست

    در تخت نرد خاکی اسیر مششدرم

    زین مهرهٔ دو رنگ کز این تخته‌نرد خاست

    خصمم که پایمال بلا دید دست کوفت

    تا باد سردم از دم گردون نورد خاست

    گر باد خیزد ای عجب از دست کوفتن

    از دست کوب خصم مرا باد سرد خاست

    خاقانیا منال که غم را چو تو بسی است

    کاول نشست جفت و به فرجام فرد خاست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha