کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن را که غم‌گسار تو باشی چه غم خورد

    و آن را که جان توئی چه دریغ عدم خورد

    شادی به روی آنکه به روی تو جام می

    از دست غم ستاند و بر یاد غم خورد

    بر درگه تو ناله کسی را رسد که او

    چون کوس هرچه زخم بود بر شکم خورد

    هرکس که پای داشت به عشق تو هر زمان

    از دست روزگار دوال ستم خورد

    عشق تو بر سر مه عشاق آب خورد

    گر مرد اوست بر سر ابدال هم خورد

    زلف تو کافری است که هر دم به تازگی

    خون هزار کس خورد آنگه که کم خورد

    عالم تو را و گوئی خاقانی آن ماست

    او آن حریف نیست کز این گونه دم خورد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha