به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بر دیده ره خیال بستی
در سینه به جای جان نشستی
وز غیرت آنکه دم برآرم
در کام دلم نفس شکستی
مرهم به قیامت است آن را
کامروز به تیر غمزه خستی
تا خون نگشادم از رگ جان
تبهای نیاز من نبستی
از چاه غمم برآوریدی
در نیمهٔ ره رسن گسستی
دیوانه کنی و پس گریزی
هشیار نهای مگر که مستی
گر وصل توام دهد بلندی
هجران تو آردم به پستی
تو پای طرب فراخ می نه
ما و غم عشق و تنگدستی
نگذاری اگر چنین که هستم
و امانمت آنچنان که هستی
خاقانی را نشایی ایراک
خود بینی و خویشتن پرستی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.