کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خود لطف بود چندان ای جان که تو داری

    دارند بتان لطف نه چندان که تو داری

    بر مرکب خوبی فکنی طوق ز غبغب

    دستارچه زان زلف پریشان که تو داری

    بالله که عجب نیست گر از تابش غبغب

    زرین شود آن گوی گریبان که تو داری

    بر شکرت از پر مگس پرده چه سازی

    ای من مگس آن شکرستان که تو داری

    گفتی که برو گر مگسی برننشینی

    هم مورچه‌ام بر سر آن خوان که تو داری

    مژگانت مرا کشت که یک موی نیازرد

    وین نیست عجب زان سر مژگان که تو داری

    بگشای به دندان گره از رشتهٔ جانم

    تا درد چنم زان سر دندان که تو داری

    گفتی که چه سر داری در عشق نگوئی

    دارم سر پای تو به آن جان که تو داری

    بردی دل خاقانی از آن سان که تو دانی

    میدار به زنهارش از آن سان که تو داری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha