کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به رخت چه چشم دارم که نظر دریغ داری

    به رهت چه گوش دارم که خبر دریغ داری

    نه منم که خاک راهم ز پی سگان کویت

    نه تو آفتابی از من چه نظر دریغ داری

    تو چه سرکشی که خاکم ز جفا به باد دادی

    تو چه آتشی که آبم ز جگر دریغ داری

    ندهیم تار مویی که میان جان ببندم

    نه غلام عشقم از من چه کمر دریغ داری

    دم وصل را نخواهی که رسد به سینهٔ من

    نفس بهشتیان را ز سقر دریغ داری

    دل کشتهٔ من اینجا به خیال توست زنده

    چه سبب خیالت از من به سفر دریغ داری

    به امید تو بسا شب که به روز کردم از غم

    تو چرا نسیمت از من به سحر دریغ داری

    کم من گرفتی آخر نبود کم از سلامی

    به عیار نیک مردان کمی ار دریغ داری

    سوی تو شفیع خواهم که برم برای وصلی

    نبرم شفیع ترسم که مگر دریغ داری

    چه طمع کنم کنارت که نیرزمت به بوسی

    چه طلب کنم مفرح که شکر دریغ داری

    به وفاش کوش خاقانی اگرچه درنگیرد

    نه که دین و دل بدادی سر و زر دریغ داری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha