کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم خاک تو شد گو باش من خون می‌خورم باری

    ز دست این دل خاکی به دست خون درم باری

    مرا مهره به کف ماند تو را داو روان حاصل

    تو نو نو کعبتین میزن که من در ششدرم باری

    گر از من رخ نهان کردی سپاس حق کنون کردم

    سپاس زندگانی نیست بی‌تو بر سرم باری

    مرا گر خال گندم‌گونت جوجو می‌کند گو کن

    من آن جو سنگ خالت را به صد جان می‌خرم باری

    مپوش آن رخ ز من کآخر ز من نگزیرد آن رخ را

    که آن رخ آینه سیماست من خاکسترم باری

    مرا دردی است ناپرسان مپرس از من که سربسته

    چه شب‌ها زنده می‌دارم چه تب‌ها می‌برم باری

    چو آهی برکشم از دل مگو ای دوست دشمن خور

    چه جای دشمن است ای دوست خود را می‌خورم باری

    دلم گر باز می‌ندهی دل دیگر به وامم ده

    که بر خاک عراق این بار بی‌دل نگذرم باری

    جهان گفتی سفالی دان که خاقانی است ریحانش

    جهان را گرچه ریحانم تو را خاک درم باری

    به لشکرگاه دارم روی وبر سلطان فشانم جان

    گر آن دریاست وین خورشید من نیلوفرم باری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha