کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مرا روزی نپرسی کآخر ای غم‌خوار من چونی

    دل بیمار تو چون است و تو در تیمار من چونی

    گرفتم درد دل بینی و جان دارو نفرمائی

    عفی الله پرسشی فرما که ای بیمار من چونی

    زبان عشق می‌دانی ز حالم وا نمی‌پرسی

    جگر خواری مکن واپرس کای غم‌خوار من چونی

    در آب دیده می‌بینی که چون غرقم به دیدارت

    نمی‌پرسی مرا کای تشنهٔ دیدار من چونی

    امیدم در زمین کردی که کارت بر فلک سازم

    زهی فارغ ز کار من چنین در کار من چونی

    میان خاک و خون چون صید غلطان است خاقانی

    نگوئی کای وفادار جفا بردار من چونی

    تو دانی کز سگان کیستم هم بر سر کویت

    سگ کویت نمی‌پرسد مرا کای یار من چونی

    تو نیز آموختی از شاه ایران کز خداوندی

    نمی‌پرسد که ای طوطی شکر بار من چونی؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha