خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۳۶۴: مرا روزی نپرسی کخر ای غمخوار من چونی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا روزی نپرسی کآخر ای غم خوار من چونی دل بیمار تو چون است و تو در تیمار من چونی گرفتم درد دل بینی و جان دارو نفرمائی عفی الله پرسشی فرما که ای بیمار من چونی زبان عشق می دانی ز حالم وا نمی پرسی جگر خواری مکن واپرس کای غم خوار من چونی در آب دیده می بینی که چون غرقم به دیدارت نمی پرسی مرا کای تشنهٔ دیدار من چونی امیدم در زمین کردی که کارت بر فلک سازم زهی فارغ ز کار من چنین در کار من چونی میان خاک و خون چون صید غلطان است خاقانی نگوئی کای وفادار جفا بردار من چونی تو دانی کز سگان کیستم هم بر سر کویت سگ کویت نمی پرسد مرا کای یار من چونی تو نیز آموختی از شاه ایران کز خداوندی نمی پرسد که ای طوطی شکر بار من چونی؟ خاقانی شروانی