خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۳۶۰: خود لطف بود چندان ای جان که تو داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خود لطف بود چندان ای جان که تو داری دارند بتان لطف نه چندان که تو داری بر مرکب خوبی فکنی طوق ز غبغب دستارچه زان زلف پریشان که تو داری بالله که عجب نیست گر از تابش غبغب زرین شود آن گوی گریبان که تو داری بر شکرت از پر مگس پرده چه سازی ای من مگس آن شکرستان که تو داری گفتی که برو گر مگسی برننشینی هم مورچه ام بر سر آن خوان که تو داری مژگانت مرا کشت که یک موی نیازرد وین نیست عجب زان سر مژگان که تو داری بگشای به دندان گره از رشتهٔ جانم تا درد چنم زان سر دندان که تو داری گفتی که چه سر داری در عشق نگوئی دارم سر پای تو به آن جان که تو داری بردی دل خاقانی از آن سان که تو دانی میدار به زنهارش از آن سان که تو داری خاقانی شروانی