خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۳۴۲: بر دیده ره خیال بستی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر دیده ره خیال بستی در سینه به جای جان نشستی وز غیرت آنکه دم برآرم در کام دلم نفس شکستی مرهم به قیامت است آن را کامروز به تیر غمزه خستی تا خون نگشادم از رگ جان تب های نیاز من نبستی از چاه غمم برآوریدی در نیمهٔ ره رسن گسستی دیوانه کنی و پس گریزی هشیار نه ای مگر که مستی گر وصل توام دهد بلندی هجران تو آردم به پستی تو پای طرب فراخ می نه ما و غم عشق و تنگ دستی نگذاری اگر چنین که هستم و امانمت آنچنان که هستی خاقانی را نشایی ایراک خود بینی و خویشتن پرستی خاقانی شروانی