کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یا وصل تو را نشانه بایستی

    یا درد مرا کرانه بایستی

    می‌سوزم ازین غم و نمی‌بیند

    این آتش را زبانه بایستی

    گفتی به طلب رسی به کوی ما

    خود کوی تو را نشانه بایستی

    تا دل به وصال تو رسد روزی

    در عهدهٔ آن زمانه بایستی

    خود را سگ کوی تو گمان بردم

    این قدر گمان خطا نه بایستی

    محروم ز آستانه‌ات هستم

    سگ محرم آستانه بایستی

    بر هیچم هر زمان بیازاری

    آزار تو را بهانه بایستی

    گر دهر، دو روی و بخت ده رنگ است

    باری دل تو یگانه بایستی

    آوخ همه نقب بر خراب آمد

    یک نقب به گنج‌خانه بایستی

    بر ابلق آسمان ز زلف تو

    شیب سر تازیانه بایستی

    در زلف تو ز آبنوس روز و شب

    از دست مشاطه شانه بایستی

    در دانهٔ دل نماند مغز آوخ

    در خوشهٔ عمر دانه بایستی

    خاقانی فسانه شد عشقت

    در دست تو این فسانه بایستی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha