کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یارب از عشق چه سرمستم و بی‌خویشتنم

    دست گیریدم تا دست به زلفش نزنم

    گر به میدان رود آن بت مگذارید دمی

    بو که هشیار شوم برگ نثاری بکنم

    نگذارم که جهانی به جمالش نگرند

    شوم از خون جگر پرده به پیشش بتنم

    یا مرا بر در میخانهٔ آن ماه برید

    که خمار من از آنجاست هم آنجا شکنم

    صورت من همه او شد صفت من همه او

    لاجرم کس من و ما نشنود اندر سخنم

    نزنم هیچ دری تام نگویند آن کیست

    چو بگویند مرا باید گفتن که منم

    نیم جان دارم و جان سایه ندارد به زمین

    من به جان می‌زیم و سایهٔ جان است تنم

    از ضعیفی که تنم هست نهان گشته چنانک

    سال‌ها هست که در آرزوی خویشتنم

    گر مرا پرسی و چیزی به تو آواز دهد

    آن نه خاقانی باشد، که بود پیرهنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha