کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خاک بغداد در آب بصرم بایستی

    چشمهٔ دجله میان جگرم بایستی

    سفر کعبه به بغداد رسانید مرا

    بارک الله همه سال این سفرم بایستی

    قدر بغداد چه داند دل فرسودهٔ من

    بهر بغداد دلی تازه‌ترم بایستی

    لیک بی‌زر نتوان یافت به بغداد مرا

    پری دجله به بغداد زرم بایستی

    پرده‌ها دارد بغداد و در او گنج روان

    با همه خستگی آنجا گذرم بایستی

    چون زکاتی به من از گنج روان می‌ندهند

    نقب زن گنج روان را نظرم بایستی

    نظری خواستم از دور نه بوس و نه کنار

    آخر از دولت عشق این‌قدرم بایستی

    بر لب دجله بسی آب بد از چشمهٔ نوش

    یارب آن چشمهٔ نوش آب‌خورم بایستی

    ماه در کشتی و کشتی ز بر دجله روان

    اشک من گوید کشتی زرم بایستی

    من دیوانه نشینم که مه نو نگرم

    گویم آنجا که نهد پای، سرم بایستی

    مال من دزد ببرد و دل من عشق ربود

    وقت را زین دو یکی ما حضرم بایستی

    جگرم خشک شد از بس سخن‌تر زادن

    سخن تر چکنم؟ زر ترم بایستی

    بس کنی ای همت خاقانی ازین عشق مگوی

    کز دل گمشده باری خبرم بایستی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha