خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۱۶۴: آن را که غمگسار تو باشی چه غم خورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن را که غم گسار تو باشی چه غم خورد و آن را که جان توئی چه دریغ عدم خورد شادی به روی آنکه به روی تو جام می از دست غم ستاند و بر یاد غم خورد بر درگه تو ناله کسی را رسد که او چون کوس هرچه زخم بود بر شکم خورد هرکس که پای داشت به عشق تو هر زمان از دست روزگار دوال ستم خورد عشق تو بر سر مه عشاق آب خورد گر مرد اوست بر سر ابدال هم خورد زلف تو کافری است که هر دم به تازگی خون هزار کس خورد آنگه که کم خورد عالم تو را و گوئی خاقانی آن ماست او آن حریف نیست کز این گونه دم خورد خاقانی شروانی