کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مهر تو بر دیگران نتوان نهاد

    گوهر اندر خاکدان نتوان نهاد

    مایهٔ من کیمیای عشق توست

    مایه در وجه زیان نتوان نهاد

    دست دست توست و جان ماوای تو

    پای صورت در میان نتوان نهاد

    بارها گفتی که بوسی بخشمت

    تا نبخشی، دل بر آن نتوان نهاد

    بر جهان گفتی که دل باید نهاد

    بر تو بتوان، بر جهان نتوان نهاد

    گر زمانه داد ندهد یا فلک

    بر تو جرم این و آن نتوان نهاد

    با زمانه پنجه درنتوان فکند

    بر فلک هم نردبان نتوان نهاد

    تا به کوی توست خاقانی مقیم

    رخت او بر آستان نتوان نهاد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha