کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم ما بر دوخت عشق و پردهٔ ما بردرید

    از در ما چون درآمد دل ز روزن برپرید

    گرچه راه دل زند زین گام نتوان بازگشت

    ورچه قصد جان کند زین قدر نتوان دررمید

    پای دار ای دل که جانان دست غارت برگشاد

    جان سپار ای تن که سلطان تیغ غیرت برکشید

    با چنین شوری که ناگه خاست نتوان خوش نشست

    با چنین کاری که در جنبید نتوان آرمید

    بر سر ایام ما عشقش کلاه اکنون نهاد

    بر قد امید ما مهرش قبا اکنون برید

    اندرین خم‌خانه صافی از پی درد است و ما

    درد پر خوردیم اکنون صاف می‌باید مزید

    در خراباتی که صاحب درد او جان‌های ماست

    مائی ما نیست گشت و اوئی او ناپدید

    گوشمالی داد ما را عشق او کز بیم آن

    چشم خاقانی به خاقانی نیارد باز دید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha