خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۱۱۹: چشم ما بر دوخت عشق و پردهٔ ما بردرید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم ما بر دوخت عشق و پردهٔ ما بردرید از در ما چون درآمد دل ز روزن برپرید گرچه راه دل زند زین گام نتوان بازگشت ورچه قصد جان کند زین قدر نتوان دررمید پای دار ای دل که جانان دست غارت برگشاد جان سپار ای تن که سلطان تیغ غیرت برکشید با چنین شوری که ناگه خاست نتوان خوش نشست با چنین کاری که در جنبید نتوان آرمید بر سر ایام ما عشقش کلاه اکنون نهاد بر قد امید ما مهرش قبا اکنون برید اندرین خم خانه صافی از پی درد است و ما درد پر خوردیم اکنون صاف می باید مزید در خراباتی که صاحب درد او جان های ماست مائی ما نیست گشت و اوئی او ناپدید گوشمالی داد ما را عشق او کز بیم آن چشم خاقانی به خاقانی نیارد باز دید خاقانی شروانی