کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد

    عقل، کافر بود آن رخ دید و ایمان تازه کرد

    داغ دلها را به سحر آن جزع جادو تاب داد

    باغ جان‌ها را به شرط آن لعل رخشان تازه کرد

    تا ز عهد حسن تو آوازه شد در شرق و غرب

    آسمان با عشق‌بازی عهد و پیمان تازه کرد

    عشق نو گر دیر آمد در دل سودائیان

    هر که را درد کهن‌تر یافت درمان تازه کرد

    نور تو صحرا گرفت و اشک من دریا نمود

    موسی آتش باز دید و نوح طوفان تازه کرد

    بر دل ما عید کرد اندوه تو وز صبر ما

    هرچه فربه دید ناگه کشت و قربان تازه کرد

    هر کجا لعل تو نوش افشاند چشم ما به شکر

    در شکر ریز جمالت گوهر افشان تازه کرد

    از لبت هر سال ما را شکری مرسوم بود

    سال نو گشت آخر آن مرسوم نتوان تازه کرد

    شاد باش از حسن خود کز وصف تو سحر حلال

    طبع خاقانی به نظم آورد و دیوان تازه کرد

    تازگی امروز از اشعار او بیند عراق

    کو شعار مدحت شاه خراسان تازه کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha