خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۹۰: دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد عقل، کافر بود آن رخ دید و ایمان تازه کرد داغ دلها را به سحر آن جزع جادو تاب داد باغ جان ها را به شرط آن لعل رخشان تازه کرد تا ز عهد حسن تو آوازه شد در شرق و غرب آسمان با عشق بازی عهد و پیمان تازه کرد عشق نو گر دیر آمد در دل سودائیان هر که را درد کهن تر یافت درمان تازه کرد نور تو صحرا گرفت و اشک من دریا نمود موسی آتش باز دید و نوح طوفان تازه کرد بر دل ما عید کرد اندوه تو وز صبر ما هرچه فربه دید ناگه کشت و قربان تازه کرد هر کجا لعل تو نوش افشاند چشم ما به شکر در شکر ریز جمالت گوهر افشان تازه کرد از لبت هر سال ما را شکری مرسوم بود سال نو گشت آخر آن مرسوم نتوان تازه کرد شاد باش از حسن خود کز وصف تو سحر حلال طبع خاقانی به نظم آورد و دیوان تازه کرد تازگی امروز از اشعار او بیند عراق کو شعار مدحت شاه خراسان تازه کرد خاقانی شروانی