کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است

    ببین که در طلبت حال مردمان چون است

    به یاد لعل تو و چشم مست میگونت

    ز جام غم می لعلی که می‌خورم خون است

    ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو

    اگر طلوع کند طالعم همایون است

    حکایت لب شیرین کلام فرهاد است

    شکنج طره لیلی مقام مجنون است

    دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است

    سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است

    ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی

    که رنج خاطرم از جور دور گردون است

    از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز

    کنار دامن من همچو رود جیحون است

    چگونه شاد شود اندرون غمگینم

    به اختیار که از اختیار بیرون است

    ز بیخودی طلب یار می‌کند حافظ

    چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha