کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فاتحه‌ای چو آمدی بر سر خسته‌ای بخوان

    لب بگشا که می‌دهد لعل لبت به مرده جان

    آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و می‌رود

    گو نفسی که روح را می‌کنم از پی اش روان

    ای که طبیب خسته‌ای روی زبان من ببین

    کاین دم و دود سینه‌ام بار دل است بر زبان

    گر چه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت

    همچو تبم نمی‌رود آتش مهر از استخوان

    حال دلم ز خال تو هست در آتشش وطن

    چشمم از آن دو چشم تو خسته شده‌ست و ناتوان

    بازنشان حرارتم ز آب دو دیده و ببین

    نبض مرا که می‌دهد هیچ ز زندگی نشان

    آن که مدام شیشه‌ام از پی عیش داده است

    شیشه‌ام از چه می‌برد پیش طبیب هر زمان

    حافظ از آب زندگی شعر تو داد شربتم

    ترک طبیب کن بیا نسخه شربتم بخوان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha