کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید
     

    ز در درآ و شبستان ما منور کن

    هوای مجلس روحانیان معطر کن

    اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباز

    پیاله‌ای بدهش گو دماغ را تر کن

    به چشم و ابروی جانان سپرده‌ام دل و جان

    بیا بیا و تماشای طاق و منظر کن

    ستاره شب هجران نمی‌فشاند نور

    به بام قصر برآ و چراغ مه برکن

    بگو به خازن جنت که خاک این مجلس

    به تحفه بر سوی فردوس و عود مجمر کن

    از این مزوجه و خرقه نیک در تنگم

    به یک کرشمه صوفی وشم قلندر کن

    چو شاهدان چمن زیردست حسن تواند

    کرشمه بر سمن و جلوه بر صنوبر کن

    فضول نفس حکایت بسی کند ساقی

    تو کار خود مده از دست و می به ساغر کن

    حجاب دیده ادراک شد شعاع جمال

    بیا و خرگه خورشید را منور کن

    طمع به قند وصال تو حد ما نبود

    حوالتم به لب لعل همچو شکر کن

    لب پیاله ببوس آنگهی به مستان ده

    بدین دقیقه دماغ معاشران تر کن

    پس از ملازمت عیش و عشق مه رویان

    ز کارها که کنی شعر حافظ از بر کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha