کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    غم زمانه که هیچش کران نمی‌بینم

    دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

    به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت

    چرا که مصلحت خود در آن نمی‌بینم

    ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر

    چرا که طالع وقت آن چنان نمی‌بینم

    نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار

    که در مشایخ شهر این نشان نمی‌بینم

    بدین دو دیده حیران من هزار افسوس

    که با دو آینه رویش عیان نمی‌بینم

    قد تو تا بشد از جویبار دیده من

    به جای سرو جز آب روان نمی‌بینم

    در این خمار کسم جرعه‌ای نمی‌بخشد

    ببین که اهل دلی در میان نمی‌بینم

    نشان موی میانش که دل در او بستم

    ز من مپرس که خود در میان نمی‌بینم

    من و سفینه حافظ که جز در این دریا

    بضاعت سخن درفشان نمی‌بینم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha