کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

    شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

    روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست

    بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع

    رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد

    همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع

    گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو

    کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع

    در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست

    این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع

    در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست

    ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع

    بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است

    با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع

    کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت

    تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع

    همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو

    چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع

    سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین

    تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع

    آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت

    آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha