کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند

    بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند

    اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی

    وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند

    دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او

    نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند

    گفتم گره نگشوده‌ام زان طره تا من بوده‌ام

    گفتا منش فرموده‌ام تا با تو طراری کند

    پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیده‌است بو

    از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند

    چون من گدای بی‌نشان مشکل بود یاری چنان

    سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند

    زان طره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستم

    از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند

    شد لشکر غم بی عدد از بخت می‌خواهم مدد

    تا فخر دین عبدالصمد باشد که غمخواری کند

    با چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او

    کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha