کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید
     

    در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش

    حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش

    صوفی ز کنج صومعه با پای خم نشست

    تا دید محتسب که سبو می‌کشد به دوش

    احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان

    کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش

    گفتا نه گفتنیست سخن گر چه محرمی

    درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش

    ساقی بهار می‌رسد و وجه می نماند

    فکری بکن که خون دل آمد ز غم به جوش

    عشق است و مفلسی و جوانی و نوبهار

    عذرم پذیر و جرم به ذیل کرم بپوش

    تا چند همچو شمع زبان آوری کنی

    پروانه مراد رسید ای محب خموش

    ای پادشاه صورت و معنی که مثل تو

    نادیده هیچ دیده و نشنیده هیچ گوش

    چندان بمان که خرقه ازرق کند قبول

    بخت جوانت از فلک پیر ژنده پوش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha