کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید
     

    مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش

    لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش

    دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی

    بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش

    من همان به که از او نیک نگه دارم دل

    که بد و نیک ندیده‌ست و ندارد نگهش

    بوی شیر از لب همچون شکرش می‌آید

    گر چه خون می‌چکد از شیوه چشم سیهش

    چارده ساله بتی چابک شیرین دارم

    که به جان حلقه به گوش است مه چاردهش

    از پی آن گل نورسته دل ما یا رب

    خود کجا شد که ندیدیم در این چند گهش

    یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند

    ببرد زود به جانداری خود پادشهش

    جان به شکرانه کنم صرف گر آن دانه در

    صدف سینه حافظ بود آرامگهش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha