کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

     

    روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست

    منت خاک درت بر بصری نیست که نیست

    ناظر روی تو صاحب نظرانند آری

    سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست

    اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب

    خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست

    تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی

    سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست

    تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند

    با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست

    من از این طالع شوریده برنجم ور نی

    بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست

    از حیای لب شیرین تو ای چشمه نوش

    غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست

    مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز

    ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست

    شیر در بادیه عشق تو روباه شود

    آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست

    آب چشمم که بر او منت خاک در توست

    زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست

    از وجودم قدری نام و نشان هست که هست

    ور نه از ضعف در آن جا اثری نیست که نیست

    غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است

    در سراپای وجودت هنری نیست که نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha