کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر قضا با من نویسد محنت ایام را
    التیام زخم سازم پنجه زرغام را
    در بیابانی که مرغ وحشت ما پر زند
    خون بسمل دانه گردد حلقه های دام را
    از تپش دارد نوید بوی وصل او دلم
    بال جبریل است گویا شوخی الهام را
    هیچ نخلی نیست اندر باغ امکان بی ثمر
    شهرت رستم نماید زنده روح سام را
    آنقدر مستم که از شوقش ندانم بعد ازین
    سال از مه روز از شب هفته از ایام را!
    در چمن مانند نرگس پای تا سر دیده شو
    گر تماشا می کنی آن شوخ گل اندام را!
    هر که را باشد سلوک شیوه مجنون حسب
    کو تمیز آن که سازد فرق صبح و شام را؟!
    صورت او را ببیند هر که مانند خلیل
    بشکند در راه سطوت زمره اسنام را!
    برنیاید قطره ای خون بی رضای لیلی اش
    بر رگ مجنون زنی گر نشتر حجام را
    هر که سرمست خیال باده وصلش بود
    می کند میخ طناب خیمه خیام را!
    در غم او از وجودم استخوانی بیش نیست
    کند سازد جسم من صد خنجر بهرام را!
    تا شدی طغرل تو اندر عرصه بزم وجود
    چون تو فرزندی نروید مادر ایام را!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha