شبی در خاطرم زلف تو آمد
خیال نافه از یادم برآمد
کشا امروز ابواب تبسم
شب هجرانت ای ظالم سرآمد!
برآمد از دلم غم های عالم
غم عشق تو تا در دل درآمد
به رغم من زدی با غیر تیری
خدنگ بر نشان من نیامد
شود باغ از خزان تا حشر ایمن
اگر بر جانب گلشن خرامد
فتاد آوازه حسنت به عالم
ز تخت دلبری یوسف فرامد
کشد بیرون گهرهای معانی
به هر جا چنگل طغرل درآمد!