خجالت مایه ام وضع پریشانیست بنیادم
گلاب خجلت از سنبل کشد تصویر بهزادم
نگاه حیرتم از نقش پای او سبق گیرد
مگر عکس رخ آئینه بود سرمشق استادم!
معمای سر زلفش به جز از شانه نکشاید
ازان در باغ زیر سایه موزون شمشادم
سپند داغ رشکم سوخت از دل سر نزد ناله
تو پنداری به سنگ سرمه خوابیدست فریادم
به سودای خیالش شهره آفاق گردیدم
تمنای وصالش داد نام و ننگ بر بادم!
شکست دل به سنگ یائس پیغامیست جمشیدی
صدای کاسه چینی دهد فغفور را یادم!
ازان گریده ام در اوج دانش طغرل معنی
به قید لفظ نازک بس که شاهین بود صیادم