کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بساط هستی خود را به راهت خاک می سازم
    اگر باشد زمین ناساز با افلاک می سازم!
    لبم از آتش شوق محبت خشک شد لیکن
    ز اشک خون فشان مژگان خود نمناک می سازم
    لباسی در بر من نیست اکنون غیر رسوائی
    گریبان تا به دامان قیامت چاک می سازم
    ازان روزی که دورم از دم صبح وصال او
    چو شمع شام هجر آه از دل غمناک می سازم
    نباشد معبدی جز گوشه میخانه ام دیگر
    اگر زاهد شوم از چوب رز مسواک می سازم
    جهانی گشت یکسر کشته چشم سیه مستش
    کفن اندر شهید او ز برگ تاک می سازم
    چنان مستم من از جام خیال باده شوقش
    که صبح وصل کی از شام هجر ادراک می سازم؟!
    درین وادی ز سامان شکار من چه می پرسی
    که از صید معانی زینت فتراک می سازم!
    ز تاب شعله شوق تو خاکستر شدم لیکن
    غبار کلفت از آئینه دل پاک می سازم
    خوشا طغرل ازین یک مصرع بحر سخن بیدل
    به ذوق جستجویت جیب هستی چاک می سازم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha