شور دریای محبت موجی از آب من است
برق شمشیر حوادث لمعه تاب من است
پرده دار ساز قانون بم و زیر غمم
نغمه «عشاق » از آهنگ مضراب من است!
نیست جز تعبیر حیرانی مرا فال دگر
فرش مخمل سرگذشت قصه خواب من است
می زند مهر دلم گر بخیه در جیب سحر
چاک دامان کتان لیکن ز مهتاب من است
خوانده ام درس ادب را پیش استاد جنون
قد ماه نو دو تا از وضع آداب من است
جوش طوفان سرشکم دارد آهنگ دگر
خاک صحرای جنون تمهید سیلاب من است
طاقت یک عالم از ابروی یارم طاق شد
سجدگاه صد جبین از شوق محراب من است
ای خوشا از مصرع بیدل که طغرل گفته است
بزم گردون صبح خیز از لعل سیراب من است