کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آرزومند توام، بنمای روی خویش را
    ور نه، از جانم برون کن آرزوی خویش را
    جان در آن زلفست، کمتر شانه کن، تا نگسلی
    هم رگ جان مرا، هم تار موی خویش را
    خوبرو را خوی بد لایق نباشد، جان من
    همچو روی خویش نیکو ساز خوی خویش را
    چون بکویت خاک گشتم، پایمالم ساختی
    پایه بر گردون رساندی خاک کوی خویش را
    آن نه شبنم بود ریزان، وقت صبح، از روی گل
    گل ز شرمت ریخت بر خاک آبروی خویش را
    مرده ام، عیسی دمی خواهم، که یابم زندگی
    همره باد صبا بفرست بوی خویش را
    بارها گفتم: هلالی، ترک خوبان کن، ولی
    هیچ تأثیری ندیدم گفتگوی خویش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha