کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    وه! که سودای تو آخر سر بشیدایی کشید
    قصه عشق نهان ما برسوایی کشید
    آخر، ای جان، روزی از حال دل زارم بپرس
    تا بگویم: آنچه در شبهای تنهایی کشید
    میکشند از داغ سودایت خردمندان شهر
    آنچه مجنون بیابان گرد صحرایی کشید
    حال ما و فتنه چشم تو میداند که چیست؟
    هر که روزی غارت ترکان یغمایی کشید
    بنده آن سرو آزادم، که بر رخسار گل
    خال رعنایی نهاد و خط زیبایی کشید
    طاقت هجران ندارد ناز پرورد وصال
    داغ و درد عشق را نتوان برعنایی کشید
    صبر فرمودن هلالی را مفرما، ای طبیب
    زانکه نتوان بیش ازین رنج شکیبایی کشید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha