کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من بیدل بعمر خود ندیدم یک نگاه از تو
    نمیدانم چه عمرست این؟ دریغ و درد و آه از تو!
    همان روزی که گشتی پادشاه حسن، دانستم
    که داد خود نخواهد یافت هرگز دادخواه از تو
    مکش هر بی گنه را، زان بترس آخر که در محشر
    طلب دارند فردا خون چندین بی گناه از تو
    تو شاه ملک حسنی، من گدای درگه عشقم
    مقام بندگی از من، سریر عز و جاه از تو
    ز هجرت هر شبی سالی و هر روزم بود ماهی
    کسی داند که دور افتاده باشد سال و ماه از تو
    برغم خویش، تا با غیر دیدم یار دمسازت
    گهی از غیر مینالم، گهی از خویش و گاه از تو
    هلالی بی تو در شبهای هجران کیست میدانی؟
    سیه بختی، که روز روشن او شد سیاه از تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha